اگر در سازمان اهداف و تصمیمات همسو نباشن به مرور مهره های سازمان بجای اینکه در مسیر هدف حرکت کنند درجا می زنند. در واقع اونا می یان اثرات همدیگه رو خنثی می کنند چون در یک مسیر نیستند.
وقتی تلاش واحد برندسازی با واحد کناری همسو نباشه رفتارها خنثی میشن و سازمان روی تردمیل قرار می گیره.
این موارد جزو موارد واقعی بود که توی این ۴ سال تجربه شون کردم و یاد اثر مورچه ای افتادم:
فرض کنید واحد برندسازی یک شرکت تلاش میکند تا با تبلیغات، نام تجاری شرکت را ارتقا دهد. اما در همین زمان، واحد فروش به دنبال افزایش سریع سود است و برای این منظور، قیمت محصولات را به طور قابل توجهی افزایش میدهد. این افزایش قیمت، باعث نارضایتی مشتریان شده و تلاشهای واحد برندسازی را برای جذب مشتریان جدید خنثی میکند.
سایر مثال ها:
- بخش تحویل کالایی که بدون توجه به بخش برندینگ سازمان کل زحمات تیم برندینگ را زیر سوال می برد.
- ادمین پیج اینستاگرامی که با کامنت فیک و برخی اقدامات باعث بالا رفتن پیج مجموعه میشه اما در واقعیت موارد مهم تر نابود رفته.
- مدیر سایتی که بدون توجه به فاکتورهای سئو یک وبسایت رو طراحی می کند.
- نگهبان یک کارخانه که با رفتار بدش باعث سوتفاهم یک سرمایه گذار یا بنکدار می شود.
- حتی در سازمان ها و احزاب کشورمون هم شاهد اثر مورچه ای بالایی هستیم.
اثر مورچه ای: خنثی شدن تلاشها در اثر عدم همسویی اهداف